پنهان

* به مینای کنعان

 

 

خودت را در کجای جای جای جهانی که چشمهات را در خود آرام گرفته بود/ پنهان

که هر چه در انتهای های های گشتم/

 پیدا نبودی که ببینمت که منت/ ربوده بود دل/ از کف ربوده بود

 

ناگفته را/ از تو چه پنهان کنم که در جهان تو گم شده را تدبیر نیست / دیوار را هر چه بالاتر میروم  آجرهای تازه…

تلخی نکن چهره ات راه بر هرکس نبسته

 باید دل را بهانه‌ی جایی کنی که انتظار/ نشسته/ به…

 

بیا/ که نماند در تو راه از برگ/ که بر درخت/ سبز و زرد و ریخته‌ی بی رنگ میدود تا بگوید

آشفته بازاری‌ست که دنیا/ نیست تو نباشی

باشی دنیاست و تویی

 

تلخی نکن پرواز را پرگشوده بودی/ آسمان را تلخ نکن پرواز را خراب

 

برگرد و چشم در چشمِ دری شو که باز مانده تا تو را ببلعد به میان/ که بازمانده

و آن من در انتها

که درِ بسته ی بی تو را تاب نمی‌آورد و آب

از گلوی قرص بلعیده اش پایین

نمی رود که برود نیست

مثل تو

که نیستی.

برگرد.

 

پ.ن:

مینا- کریستف رضاعی (از موسیقی فیلم کنعان)

 

این ورودی در آبی فرستاده شده و با , , , , , , برچسب خورده. پایاپیوند را نشانه‌گذاری کنید.

بیان دیدگاه